ما با گنجی عظیم در درون خود بدنیا میآییم، گنجی بسیار عظیم .چنان عظیم که پایانی برای آن متصور نیست.اما در نهایت فقر زندگی میکنیم، زیرا هیچگاه درون وجودمان را نمیکاویم! و جاهای دیگر را جست و جو میکنیم.عجیب ترین نکته در مورد انسان این است که او همه جای دیگر را جست و جو میکند .آماده است تا به قله اورست برود .آماده است تا قدم در ماه بگذارد اما برای رفتن به درون خود آماده نیست.همین که میگویی «به درون خود برو »، گوشها کر میشوند.گنج در آنجاست، در درون تو .ما گنج را با خود حمل میکنیم اما همچنان گداییم .واقعیت تو در درون توست و تو همچنان بیرون را جست و جو میکنی .نخست باید درونت را جست و جو کنی .سپس اگر گنج را در آنجا نیافتی البته میتوانی کل دنیا را بگردی .اما این اتفاق هرگز نیفتاده .آنانی که به درون رفتهاند، همیشه با دست پر بازگشته اند.