پنجشنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۱، ۰۵:۱۳ ب.ظ
© مدریک
پیش نوشت:این نوشته بیش از آنکه یک نظریه علمیو روانشناسانه باشد یک سلیقه و نظریه شخصی است.
دیشب که مشغول فکر کردن به این بودم که چرا برخیاینقدر از سربازی متنفرند ارتباط زیادی میان ماهیت آمال و آرزو با سختی و مشقت سربازی پیدا کردم.
خیلی از ما دزد آرزوی دیگران هستیم یعنی خودمان بلد نیستیم آرزو کنیم و آرزوهایمان را از روی دست دیگران مینویسیم.
سرباز نیز به همین منوال عمل میکند؛ ابتدا ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه میکنند،راه نرفته اش، زندگی نکرده اش را با کسی که این راه را رفته مقایسه میکند و در همان ابتدا خلاء بزرگی در زندگی فرد ایجاد میشود، سرباز فراموش میکند که هر کس، زندگی و آرزوهای منحصر به فرد خودش را دارد.
در گام دوم برای پر کردن این خلا، نگاهی به لیست آرزوهای دیگران میاندازد و همانها را در لیست آرزوهای خودش مینویسد. عشق موتور است ولی چون دیگران در لیست آرزوهایشان ماشینهای لوکس خارجی را نوشتهاند موتور را پاک میکند و همان ماشینها را جایگزینش میکند.
یک خانه نقلی کوچک کارش راه میاندازد ولی برای اینکه از دیگران عقب نمانند یک پنتهاوس شیک و زیبا را جایگزینش میکند.
بقیه زندگی نیز به همین منوال...
سرباز فراموش میکند، خوشبخت شدن اصلا سخت نیست، آنچه سخت است این است که بیشتر از دیگران خوشبخت باشیم، زیرا ما دیگران را خیلی خوشبخت تر از آنچه هستند، تصور میکنیم(نقل قول از مونتسکیو)
بسیاری از سربازان میخواهند بعد از پایان خدمت سربازی، زندگی تازهای را شروع کنند ولی اغلب زندگی که در گذشته داشتند را ادامه میدهند؛ زیرا دوست دارند زندگی تازهای را شروع کنند ولی همان منطق قبل سربازی را دنبال میکنند!
بزرگترین بحران در حین تغییرات خود تغییرات نیستند، عمل کردن به شیوه ای جدید با همان منطق قبلی است!
بسیاری از افراد از رفاقتهای سربازی به نیکی یاد میکنند ولی این رفاقتها بیش از آنکه واقعا از جنس دوستی باشند با هدف فرار از تنهایی انجام میشود، کسانی که آرزوهایشان متعلق به خودشان نیست، نمیتوانند با خودشان تنها باشند و به محض ورود به سربازی میخواهند دوستان بسیاری پیدا کند تا بدین ترتیب بتوانند از تنهایی بگریزند. گاهی فرار از تنهایی به حدی شدت میابد که دوستیهای بسیار نابی شکل میگیرد...
به قول پاسکال؛ ریشه تمام مشکلات انسان این است که نمیتواند در یک اتاق، به تنهایی، در سکوت بنشیند!