loading...

روز نوشته های متین چپانی

جای برای تعبیر وارونه یک رویا

بازدید : 1072
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 4:52

باید گفت اعتیاد چیز بدی است.خیلی بد! برای مثال در خانه نشسته اید و معتاد‌ها را در تلویزیون در اخبار20:30 را نگاه میکنید.و همراه با خانواده، فحش‌های آب نکشیده خود را حواله معتادین میکنید،ای...چرا رفتی سراغ مواد مخدر و از این حرفا؛ ولی کجای کاری که الان فقط معتاد مواد مخدر نداریم! جدیدا بازی‌های رایانه‌‌‌ای شده اند بلای خانمان سوز،مخرب محفل گرم و رنگین خانواده‌های امروزی اما بعضی از والدین باسرگرم شدن کودکانشان در تنهایی خودشون خوشحال اند ومی‌گویند؛ بهتر است که بچه‌ها را هر طور شده درخانه نگه داشت تا با دوستان مختلف رفت و آمد نداشته باشند. بازی رایانه‌‌‌ای بهتر از اینه که کودک با هر کسی رفت و آمد داشته باشد و نتوان او راکنترل کرد. این طور هم وقتش درخانه می‌گذرد و هم می‌توان او را تحت نظر داشت. اما آیا به این افکر کرده اید که این کنترل‌های بی حساب به چه قیمتی تمام می‌شوند؟
بله،عزیزدل همین سکوت و بی سر و صدایی کودکان و نوجوانان در برابر کامپیوتر ممکنه که باعث عوارض جبران ناپذیری بشه. اگر چه بسیاری ازکارشناسان امورتربیتی معتقدند که بازی‌های رایانه‌ی می‌تواند اثرات مثبتی مثل ایجاد خلاقیت، تمرکز و دقت و غیره را به همراه داشته باشه اما متأسفانه می‌شنویم که هر از گاهی اخباری از مناطق مختلف جهان به گوش می‌رسه که فلان نوجوان به دلیل این که مثلا 51ساعت بدون وقفه مشغول بازی با کامپیوتر بوده، دچار حمله‌های عصبی شد و کارش به بیمارستان کشیده است . حتما این روشنیداید که میگن«هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیره»! طبیعیه که که سازنندگان بازی‌های رایانه‌‌‌ای هم حاضر نیستن که پول، وقت و تخصصشون روهمینطوری توی جوی آب بریزند! آنها حتما اهداف آشکار
و پنهانی دارند که مخاطب ازش بی خبره ! و سعی میکنند که بیشترین تأثیر را بر مخاطب بگذارند.

عنوان اولین مطلب آزمایشی من
بازدید : 662
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 22:26

1-نگاه اجمالی به کل کتاب
این مرحله زمانی ست که یک کتاب را برای اولین بار تهیه میکنید. در این مرحله، کتاب را بررسی مختصری می‌نمایید تا
بفهمید درباره چیست؟ چه موضوعاتی دارد؟
نگاهی به فهرست می‌اندازید تا ببینید دارای چند فصل است؟ کتاب چند صفحه دارد؟ و اطلاعاتی از این دست را درباره کتاب بدست
می‌آورید.

البته کتابی که از قبل با آن آشنا هستید و یا قسمتی از آنرا خوانده اید، نیازی به این مرحله ندارد. این مرحله ممکن است یک دقیقه
زمان ببرد، یا شاید پنج دقیقه و یا بیشتر. این زمان، بستگی به حجم کتاب دارد.
2-بررسی اول ّیه یک فصل یا یک بخش از کتاب
در مرحله‌ی دوم، بخشی را که می‌خواهید بخوانید انتخاب می‌کنید. سپس عنوان فصل را نگاه می‌کنید. تیترها و قسمتهایی که
درشت تر از دیگر مطالب نوشته شده را می‌بینید. به مطالبی که رنگی نوشته شده دقت میکنید و در انتهای فصل هم اگر خلاصه یا
نتیجه گیری و یا پرسشی وجود داشت به آن هم نگاهی میاندازید.
در این مرحله، متن خوانده نمی‌شود. تنها یک سری اطلاعات اولیه از این فصل بدست می‌آید. منظور از اطلاعات اولیه آنست که
بفهمید موضوع مطالب این فصل درباره چیست؟ احتمالاً یک یا دو دقیقه و یا حتی بیشتر طول خواهد کشید. این نیز بستگی به حجم
آن فصل از کتاب یا قسمت مورد نظر دارد. در بعضی مواقع که حجم فصل زیاد است _بعنوان مثال ۵۰یا ۶۰صفحه_ می‌توانید
آنرا به چند قسمت کوچکتر تقسیم کنید.
3-سؤال گذاری
در مرحله‌ی سوم با توجه به اطلاعاتی که از مرحله‌ی دوم بدست آورده اید، چند سوال در ذهنتان طرح می‌کنید و یا روی کاغذ
می‌آورید، شاید این سوالات خیلی کلی باشند و یا شاید اساساً جواب آنها درون متن نباشد.
هدف از این کار، ایجاد تمرکز در هنگام مطالعه است. با این کار، هنگام مطالعه، تمرکز بیشتری خواهید داشت و بهتر مطالب را
درک می‌کنید، زیرا ناخودآگاه به دنبال پاسخ سؤالات خود خواهید بود. تمام دانشمندان و مخترعین، بخاطر سؤالات ذهنی شان و
فعالیتهای غیر ارادی که برای رسیدن به پاسخ داشته اند، به موفقیت دست یافته اند. ایجاد سؤال در ذهن، شما را به سوی پاسخ
هدایت می‌کند.
سوال گذاری، کنجکاوی و خلاقیت می‌آفریند. همه دیده بودند که سیب از درخت می‌افتد، اما به آن توجه نمی‌کردند. نیوتن برای
این رویداد، سؤال ایجاد کرد "چرا سیب از درخت به پایین افتاد؟"
4-خواندن متن
در این مرحله متن را بخوانید. به هر نکتۀ کلیدی که رسیدید همان لحظه آنرا یادداشت نمایید. آنرا به بعد موکول نکنید، بایستی
همان لحظه که نکته‌ی مهمی‌را دیدید، اینکار را انجام دهید و البته سعی کنید کلمات کلیدی را یادداشت نمایید. هنگام خواندن، روی
قسمتهایی که متوجه نشدید، معطل نشوید و یا برنگردید تا دوباره آن را بخوانید. فقط یک علامت سوال (؟) در کنار قسمت مورد
نظر قرار دهید.
گاهی اوقات ممکن است در ادامه، توضیح ابهام خود را مشاهده نمایید و بدین صورت آنرا برطرف نمایید و اگر توضیحی نیز در آن
مورد وجود نداشته باشد، راهکار آن نیز ارائه خواهد شد؟ در این مرحله نکات مهم را به شکل خطی پشت سر هم یادداشت نمایید.
در این مرحله، الگوی یادآوری یا طرح شبکه‌‌‌ای هنوز وارد نشده است.
5- بازنگری

مرحله‌ی پنجم، مرحله‌ی بازنگری است. در این مرحله، نکاتی که در مرحله‌ی قبل نوشته بودید را یک بار مرور می‌نمایید تا
ببینید آیا با دیدن آن کلمات کلیدی، قادرید جملات و مطالب مربوط به آنها را به یاد آورید یا خیر؟ اگر توانستید که عالی ست،
اما اگر نتوانستید، دوباره به متن مراجعه کرده و جمله یا عبارتی که دربارۀ آن نکته است را مطالعه می‌نمایید و در صورتی هم که
احتیاج به تصحیح داشت، این کار را انجام می‌دهید.
علت اینکه با دیدن کلمات کلیدی، جملۀ مربوط به آنرا به یاد نمی‌آورید دو چیز است:
1-کم یادداشت کرده اید یا
2-بد یادداشت کرده اید.
در مورد اول بعنوان مثال بایستی ۵نکته را یادداشت می‌کردید ا ّ ما ۳نکته را نوشته اید و یادداشتتان ناقص است. برخی افراد به
گونه‌‌‌ای یادداشت برداری میکنند که بعداً خودشان نیز نمی‌دانند منظورشان چه بوده
و در مورد دوم، نکته‌‌‌ای یادداشت کرده اید که کلیدی و مهم نبوده است.
6- الگوی یادآوری
در این مرحله، مطالبی که در مرحله‌ی چهارم یادداشت کرده اید و در مرحله‌ی پنجم مورد بررسی و بازنگری قرار داده اید را بر
روی یک الگوی یادآوری وارد می‌نمایید که به "نقشه ذهنی" معروف است.
7- تفکر و امتحان
مرحله‌ی هفتم، مرحلۀ تفکر و امتحان است. خود را درباره‌ی آنچه بدست آورده اید، مورد آزمایش قرار دهید. بدین صورت که
الگوی ترسیم شده در قسمت قبل را در ذهن ترسیم نموده و روی کاغذ بیاورید.
اینکار را از شاخه‌های اصلی شروع می‌کنید و وارد شاخه‌های فرعی می‌شوید و هر جزء را یک به یک رسم می‌نمایید. ممکن
است بعضی بخشها را از یاد برده باشید. ایرادی ندارد، ابتدا سعی کنید آنرا به خاطر آورید و اگر چیزی به یادتان نیامد، به نقشه ی
ذهنی خود برگردید و آنرا مشاهده کنید و طرح خود را تکمیل نمایید. در این حالت، ذهن شما، دریافت بهتری خواهد داشت و کلمات
کلیدی بهتر و به مدت طولانی تری در ذهنتان خواهد نشست.این تلاش برای به خاطر آوری، بسیار مفید و مؤثر است. شاید برایتان
پیش آمده که امتحانی را داده اید که یک سؤال آنرا نتوانسته اید پاسخ دهید. هر چقدر فکر کرده اید، پاسخ آن به یاد شما نیامده
است. آنروز، بعد از امتحان که به کتاب مراجعه کردید، با تعجب دیدید که جواب آنرا بلد بودید، اما در لحظه‌ی امتحان، چیزی به
یاد نمیآوردید. مدتها بعد، امکان دارد پاسخ سؤالاتی را که در امتحان داده بودید را فراموش کنید، ا ّ ما پاسخ این سوال را هرگز از
یاد نمی‌برید.
دلیل این موضوع آنست که شما روی این سؤال خیلی فکر کرده بودید و ذهن شما با آمادگی و تشنگی‌‌‌ای که از آن تفکر بدست
آورده بود، جواب سوال را به خوبی فهمید و برای مدت طولانی آنرا نگهداری کرد.
8- مرور

در مرحله‌ی مرور الگویی که رسم کرده بودید را همانند یک معلم برای خودتان یا شخص دیگری توضیح دهید.
هفت مرحله‌ی قبل، مراحل یادگیری بودند و بایستی بدانید که یادگیری نمی‌تواند ضامن یادآوری باشد. مرحله‌ی مرور که همان
یادآوری است را بلافاصله پس از مرحله‌ی امتحان انجام دهید.
فرایند ادارک در سه مرحله شکل میگیرد:

روزنگار عبور از غبار (۹)
بازدید : 1169
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 19:51

هین رها کن عشقهای صورتی عشق برصورت نه بر روی سطی!
آنچه معشوق است صورت نیست ، آن خواه عشق این جهان خواه آن جهان!
آنچه بر صورت تو عاشق گشته‌‌‌ای چون برون شد جان چرایش هشته ای!
صورتش برجاست این سیری ز چیست عاشقا واجو که معشوق تو کیست!
پرتو خورشید بر دیوار تافت تابش عاریتی دیوار یافت!
بر کلوخی دل چه بندی‌‌‌ای سلیم وا طلب عشقی که پاید او مقیم!
ما در این انبار گندم می‌کنیم گندم جمع امده گم میکنیم!
می‌نیندیشیم آخر ما به هوش که این خلل در گندم است از مکر موش!
موش در انبار ما حفره زده است وز فنش انبار ما ویران شدست!
گر نه موشی دزد در انبار ماست گندم اعمال چهل ساله کجاست!
اول‌‌‌ای جان دفع شر موش کن وان گهان در جمع گندم کوش کن!
بشنو از اخبار آن صدر و صدور لا صـلاة تــم الاّ بالحــضور!

کرونا و دورکاری شرکت ها
بازدید : 634
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 15:36

یک روز درزمان‌های قدیم در بازار برده فروشی یک برده فروش یک برده ضعیف و لاغر برای فروش به قیمت صدسکه میزاره ویک نفرمیاد و قیمت این برده روازبرده فروش میپرسه و وقتی برده فروش میگه صدسکه اون شخص میگه ضعیف ولاغره و بیست سکه بیشتر نمی‌ارزه! وچه خبره صد سکه و.... برده فروش میگه این برده یه توانایی داره هرکسی که تشنش هست و تشخیص میده و اون شخص میگه به دردم نمیخوره ومیخوام چیکارو میره وافراد بعدی میانو قیمت میپرسن و برده فروش قیمت وتوانایی برده تو تشخیص برده تو افراد تشنه رو میگه وهیچکس اون برده رونمیخریده یه نفرکه اونجا بوده میگه من چند روز دیگه یه مهمونی بزرگ دارم واین برده الزمم میشه وصد سکه میده وبرده رومیخره خالصه چند روز بعد مهمونی شروع میشه وبرده هم اونجا بوده وبعد از گذشت مدتی از زمان مهمانی یک نفرمیگه من تشنم وبرده میگه این تنشنش نیست وصاحب مهمانی میگه البد میدونه تشنش نیست خب کارش اینه دوباره یه نفر دیگه میگه من نشنمه وبرده میگه این تشنش نیست ودوباره صاحب مهمانی باتعجب به خودش میگه خب این کارش اینه لابد اینم تشنش نیست و وقتی یه نفر ازمهمون‌ها میره کوزه آب وبرمیداره وآب میخوره و برده این شخص نشون میده
ومیگه آهان این تشنش بود.
خواستن واقعی یعنی این که ما خودمان آن کار را انجام دهیم وازدیگران نخواهیم وبهانه و... نیاوریم .کسی که واقعا چیزی بخواهد بدون هیچ بهانه وموردی آن را بدست خواهد آورد. برای واضح ترشدن موضوع،می‌خواهم یک سوال بپرسم.
چه کسی موفقیت میخواهد؟
در پاسخ به این سوال اکثریت خواهید گفت؛تقریبا همه موفقیت می‌خواهند؛ درواقع همه موفقیت نمی‌خواهند، بلکه اکثریت موفقیت را دوست دارند.
همه ما میتوانیم ادعا کنیم که هدف داریم،همه ما میتوانیم ادعا کنیم که موفق هستیم.
ولی کسی که هدف دارد اینقدر سخت
مشغول تلاش کردن است که فرصت ندارد ادعا کند و به همین دلیل است که تعداد افراد موفق درجهان بسیارکمتر از افراد معمولی است.

حەفتەنامەو"دیارکهن"بە شومارە۱٤۱ وەڵا کریاوە (هفتەمە"دیارکهن"بە شمارە ۱٤۱ منتشرشد)
بازدید : 473
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 2:33

من درانتخابات 1400به کرونا رای میدهم.چون عدالت را رعایت میکند .
با بچه‌ها خوب هست!
زندانیها را آزاد کرد!
بهداشت را عمومی‌کرد وارتقا بخشید!
صمیمیت ودست داشتن درجامعه را ارتقا داد!
بی عرضگی خیلی‌هارا ثابت کرد!
روحانیت که خود را علاج کننده دردهای روحی جامعه میدانستند فراری داد.!
ثابت کرد که امامزاده‌ها شفا نمیدهند!!
ثابت کرد که قم هم ازهیچ بلایی مصون نیست!!
نفت را دربازارجهانی کاهش داد!
قیمت بعضی خدمات مثل هواپیمایی را کاهش داد!!
خادمان واقعی جامعه یعنی پزشکان وپرستاران را مشخص کرد.!
با تعطیلی مدارس خانواده‌ها به نقش والای معلمان پی بردند!!
همه مردم به جای تلاش بیهوده یک تلنگری به خودشان زدند وبه فکرسلامتی خودشان افتادند!!
باتعطیلی بسیاری از نهادها مثل مجلس شورای اسلامی‌ومجلس خبرگان مردم به بی تاثیری و بی خاصیتی شان وفرقی در بود و نبودشان نیست پی بردند.
خانواده‌ها توجه شان به پیران وافراد ضعیف خانواده بیشترجلب شد!!
از بی خبری نسبت به هم خارج شدیم مادران وپدران به فرزندانشان وفرزندان هم به مادران وپدرانشان توصیه‌های بهداشتی ومواظبت ازخود میکنند!!
ترافیک کم شد!!
آلودگی هوا کم شد!!
وبسیارموارد دیگر ......
پس به کرونا رای میدهیم چون همه ره هوشیارکرد.
خواب را ازچشم مسئولین گرفت.

بررسی بازی The Outer Worlds
بازدید : 1068
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 2:33

جان ولوود در کتاب عشق و بیداری‌ با استفاده از قیاس یک کاخ، دنیای‌ درون ما را نشان می‌‌دهد. کاخی‌ باشکوه با راهروهای‌ طولانی‌ و هزاران اتاق را مجسم کنید. هر اتاق این کاخ کامل و دارای‌ موهبتی‌ ویژه است. هر اتاق نماینده‌ی‌ جنبه‌های‌ مختلف شماست و یک بخش از کل کاخ محسوب می‌‌شود. در بچگی‌ بدون خجالت و قضاوت تمام زوایای‌ این کاخ را کشف می‌‌کنید.
بی‌‌واهمه و ترس همه‌ی‌ اتاق‌ها را برای‌ یافتن جواهر و اسرار آن جستجو می‌‌کنید. مهربانانه تک‌تک اتاق‌ها را پذیرا هستید؛ از اتاق رختکن گرفته تا اتاق خواب، حمام و دستشویی‌ یا زیرزمین. همه‌ی‌ اتاق‌ها منحصربه‌فرد هستند. کاخ شما سرشار از نور، عشق و شگفتی‌ است.
سپس یک روز غریبه‌ای‌ به کاخ شما می‌‌آید و می‌‌گوید که یکی‌ از اتاق‌های‌ کاخ شما کامل نیست و پیشنهاد می‌‌دهد که اگر قصری‌ کامل و بدون نقص می‌‌خواهید، باید درِ این اتاق را قفل کنید. از آنجا که شما عشق و مقبولیت می‌‌خواهید، این پیشنهاد را می‌‌پذیرید و درِ آن اتاق را قفل می‌‌کنید.
به‌مرور زمان، مردمان بیشتری‌ به کاخ شما می‌‌آیند و راجع‌به اتاق‌های‌ کاخ اظهارنظر می‌‌کنند. مثلاً این اتاق را دوست دارند ولی‌ آن یکی‌ را نه. و به همین ترتیب شما به‌آرامی‌ درِ اتاق‌ها را یکی‌ بعد از دیگری‌ قفل می‌‌کنید. درِ اتاق‌های‌ شگفت‌انگیز شما بسته می‌‌شوند، دیگر نوری‌ به آنها نمی‌‌تابد و تاریک می‌‌شوند. چرخه‌ای‌ آغاز شده است.
از آن زمان به بعد به دلایل مختلف درهای‌ بیشتری‌ را قفل می‌‌کنید، از جمله ترس، کهنگی‌ اتاق‌ها، احتیاط، شباهت
نداشتن آنها به اتاق‌های‌ کاخ دیگران، به‌دلیل اظهارات بزرگان و مَراجع قدرت و به‌دلیل اینکه در بعضی‌ از اتاق‌ها استاندارد لازم رعایت نشده است یا برای‌ شما مطلوب نیستند.
روزهایی‌ که کاخ‌تان بی‌‌پایان و آینده‌تان جالب و روشن به‌نظر می‌‌رسید، گذشته است. دیگر از اتاق‌ها با همان عشق و تحسین همیشگی‌ مراقبت نمی‌‌کنید. اتاق‌هایی‌ که روزی‌ برای‌ شما غرورآفرین بودند، اکنون مایلید ناپدید شوند. تلاش می‌‌کنید تا از شر این اتاق‌ها خلاص شوید درحالی‌‌که آنها بخشی‌ از کاخ شما را تشکیل می‌‌دهند.
بعد از مدتی‌ حتی‌ فراموش خواهید کرد که کدام اتاق را قفل کرده‌اید. در ابتدا متوجه کاری‌ که انجام داده‌اید نیستید و کم‌کم این کار به عادت تبدیل می‌‌شود. انگار گوش دادن به اظهارنظرهای‌ دیگران در خصوص چگونگی‌ کاخی‌ باشکوه خیلی‌ آسان‌تر از گوش کردن به ندای‌درونی‌ خودتان بوده است، کسی‌ که به تمام کاخش عشق می‌‌ورزید.
در ابتدا بستن این اتاق‌ها واقعا به شما احساس امنیت می‌‌دهد. ولی‌ پس از مدتی‌ می‌‌بینید که در چند اتاق کوچک زندگی‌ می‌‌کنید. یاد می‌‌گیرید که چگونه درهای‌ زندگی‌ را ببندید و با این کار راحت می‌‌شوید.
بسیاری‌ از ما درهای‌ مختلف زندگی‌‌مان را می‌‌بندیم و فراموش می‌‌کنیم روزی‌ در قصری‌ بوده‌ایم. کم‌کم باور می‌‌کنیم که فقط خانه‌ای‌ دو اتاق خوابه هستیم که به بازسازی‌ و تعمیر نیاز دارد.

بررسی بازی The Outer Worlds
بازدید : 423
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 19:37

جان ولوود در کتاب عشق و بیداری‌ با استفاده از قیاس یک کاخ، دنیای‌ درون ما را نشان می‌‌دهد. کاخی‌ باشکوه با راهروهای‌ طولانی‌ و هزاران اتاق را مجسم کنید. هر اتاق این کاخ کامل و دارای‌ موهبتی‌ ویژه است. هر اتاق نماینده‌ی‌ جنبه‌های‌ مختلف شماست و یک بخش از کل کاخ محسوب می‌‌شود. در بچگی‌ بدون خجالت و قضاوت تمام زوایای‌ این کاخ را کشف می‌‌کنید.
بی‌‌واهمه و ترس همه‌ی‌ اتاق‌ها را برای‌ یافتن جواهر و اسرار آن جستجو می‌‌کنید. مهربانانه تک‌تک اتاق‌ها را پذیرا هستید؛ از اتاق رختکن گرفته تا اتاق خواب، حمام و دستشویی‌ یا زیرزمین. همه‌ی‌ اتاق‌ها منحصربه‌فرد هستند. کاخ شما سرشار از نور، عشق و شگفتی‌ است.
سپس یک روز غریبه‌ای‌ به کاخ شما می‌‌آید و می‌‌گوید که یکی‌ از اتاق‌های‌ کاخ شما کامل نیست و پیشنهاد می‌‌دهد که اگر قصری‌ کامل و بدون نقص می‌‌خواهید، باید درِ این اتاق را قفل کنید. از آنجا که شما عشق و مقبولیت می‌‌خواهید، این پیشنهاد را می‌‌پذیرید و درِ آن اتاق را قفل می‌‌کنید.
به‌مرور زمان، مردمان بیشتری‌ به کاخ شما می‌‌آیند و راجع‌به اتاق‌های‌ کاخ اظهارنظر می‌‌کنند. مثلاً این اتاق را دوست دارند ولی‌ آن یکی‌ را نه. و به همین ترتیب شما به‌آرامی‌ درِ اتاق‌ها را یکی‌ بعد از دیگری‌ قفل می‌‌کنید. درِ اتاق‌های‌ شگفت‌انگیز شما بسته می‌‌شوند، دیگر نوری‌ به آنها نمی‌‌تابد و تاریک می‌‌شوند. چرخه‌ای‌ آغاز شده است.
از آن زمان به بعد به دلایل مختلف درهای‌ بیشتری‌ را قفل می‌‌کنید، از جمله ترس، کهنگی‌ اتاق‌ها، احتیاط، شباهت
نداشتن آنها به اتاق‌های‌ کاخ دیگران، به‌دلیل اظهارات بزرگان و مَراجع قدرت و به‌دلیل اینکه در بعضی‌ از اتاق‌ها استاندارد لازم رعایت نشده است یا برای‌ شما مطلوب نیستند.
روزهایی‌ که کاخ‌تان بی‌‌پایان و آینده‌تان جالب و روشن به‌نظر می‌‌رسید، گذشته است. دیگر از اتاق‌ها با همان عشق و تحسین همیشگی‌ مراقبت نمی‌‌کنید. اتاق‌هایی‌ که روزی‌ برای‌ شما غرورآفرین بودند، اکنون مایلید ناپدید شوند. تلاش می‌‌کنید تا از شر این اتاق‌ها خلاص شوید درحالی‌‌که آنها بخشی‌ از کاخ شما را تشکیل می‌‌دهند.
بعد از مدتی‌ حتی‌ فراموش خواهید کرد که کدام اتاق را قفل کرده‌اید. در ابتدا متوجه کاری‌ که انجام داده‌اید نیستید و کم‌کم این کار به عادت تبدیل می‌‌شود. انگار گوش دادن به اظهارنظرهای‌ دیگران در خصوص چگونگی‌ کاخی‌ باشکوه خیلی‌ آسان‌تر از گوش کردن به ندای‌درونی‌ خودتان بوده است، کسی‌ که به تمام کاخش عشق می‌‌ورزید.
در ابتدا بستن این اتاق‌ها واقعا به شما احساس امنیت می‌‌دهد. ولی‌ پس از مدتی‌ می‌‌بینید که در چند اتاق کوچک زندگی‌ می‌‌کنید. یاد می‌‌گیرید که چگونه درهای‌ زندگی‌ را ببندید و با این کار راحت می‌‌شوید.
بسیاری‌ از ما درهای‌ مختلف زندگی‌‌مان را می‌‌بندیم و فراموش می‌‌کنیم روزی‌ در قصری‌ بوده‌ایم. کم‌کم باور می‌‌کنیم که فقط خانه‌ای‌ دو اتاق خوابه هستیم که به بازسازی‌ و تعمیر نیاز دارد.

دهه فجر مبارک باد
بازدید : 396
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 18:06

جان ولوود در کتاب عشق و بیداری‌ با استفاده از قیاس یک کاخ، دنیای‌ درون ما را نشان می‌‌دهد. کاخی‌ باشکوه با راهروهای‌ طولانی‌ و هزاران اتاق را مجسم کنید. هر اتاق این کاخ کامل و دارای‌ موهبتی‌ ویژه است. هر اتاق نماینده‌ی‌ جنبه‌های‌ مختلف شماست و یک بخش از کل کاخ محسوب می‌‌شود. در بچگی‌ بدون خجالت و قضاوت تمام زوایای‌ این کاخ را کشف می‌‌کنید.

نیکوکاران و محسنین، مأمورانِ الهی اند!
بازدید : 386
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 18:06

یک اختلال بسیار حاد و پیشرفته در میان خانواده‌ها به وفور دیده میشه که به واسطه این اختلال والدین از دانش آموزان می‌خواهند چون آینده ات برامون مهمه،چون می‌خوایم در بلند ترین قله‌های موفقیت بببینیمت،باید تاپ رشته‌ها رو بخونی!(پزشکی و ...)در حقیقت این دسته از دانش آموزان به اهداف و آرزو‌هاشون نمیرسند! بلکه به اهداف و آرزو‌های والدین شون میرسند! این والدین در حقیقت (ناخودآگاه ) این رو به فرزندانشون میگن: پسرم(دخترم) برو فلان رشته رو بخون تا این خلا و عقده‌‌‌ای که در لایه‌ی ناهشیار دوران کودکی منه جبران بشه!اگر بهتر بخوام بگم والدین برای جبران این عقده مزمن،فرزندشان را وسیله‌‌‌ای برای تخلیه نیاز‌های نابهنجار خود میکنند تا فشارها و عقده‌های فرساینده شان را تخلیه کنند.

شرطی سازی و ارتباط آن با یادگیری و موفقیت!

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 236
  • بازدید کننده امروز : 60
  • باردید دیروز : 7
  • بازدید کننده دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 259
  • بازدید ماه : 997
  • بازدید سال : 54990
  • بازدید کلی : 78660
  • کدهای اختصاصی