زن بودن در جهان مردسالار کار دشواری است ولی زن بودن در جامعهی ایرانی به نظر دشوار تر میآید.
جامعهای که پُر است از ما مردان بلاتکلیف...
زندگی در کنار ما مردانی که همه چیز را با هم میخواهیم خود نوعی خشونت است.
پدران ما از مادرانمان تنها خانم خانه بودن را میخواستند. آنها دوست داشتند همسرشان مهربان باشد و مادری خوب که فرزندان شان را به شایستگی تربیت کند.
سخنرانیهانری ماسه در جشن بازنشستگی اش در دانشگاه سوربن فرانسه:
من عمرم را وقف ادبیات فارسی ایرانی کردم و برای اینکه به شما استادان و روشنفکران جهان بشناسانم که این ادبیات عجیب چیست، چارهای ندارم جز اینکه به مقایسه بپردازم، که بگویم که ادبیات فارسی بر چهار ستون اصلی استوار است :
🔹 فردوسی
🔹 سعدی
🔹 حافظ
🔹 مولانا
برای خداوند فرقی ندارد که تو برایش نماز بخوانی یا نه ! برایش روزه بگیری یا نه !
فرقی ندارد چقدر برای عزیزانش ضجه زده باشی ! اما اینها برای من و تو فرق میکند .
🔹از دست خودتون و بی اراده گیهای تان خسته شدین؟
🔹برنامه ریزی میکنین اما عمل نمیکنین؟
🔹به خودتون قول میدین ولی بد قولی میکنین؟
🔹براتون پیش اومده که برنامه مطالعاتی چیده باشین ولی عمل نکرده باشید؟
پیش نویس اول :اشکال نداره! انسانها معمولا در لحظههایی از زندگی شون احساس ضعف در اراده دارن. من میخوام هشت اصل رو به شما معرفی کنم تا به یه انسان با اراده و با عزم تبدیل بشین.
پیش نویس دوم:یه خبر خیلی خوب براتون دارم؛قبل از هر چیزی باید بگم عادتها بخش مهمیاز زندگی ما هستن، گاهی اوقات عادات ما رو مجبور به رفتارهایی میکنن،که تمایلی برای انجام دادنشون نداریم.باید بدونیم که عادتهای بد ربطی به اراده ضعیف نداره،بلکه نشان دهنده اینه که باید عادتهای جدید ایجاد کنیم! اگر رفتارهای نامناسب تون رو به بی اراده گی نسبت بدین،به خاطر القابی مثل بی عرضه،بی لیاقت و...عزت نفس ونگرشی رو که نسب به خودتون دارین خدشه دار میشه؛پس خودتون رو به بی لیاقتی و بی اراده گی متهم نکنین و مشکل رو بزرگ نکنین،کل قضیه تغییر عادت یا عاداته؛همین!
اصل اول:
تمرین ، مادر مهارت و تکرار ، سرچشمه عادتها است!آنچه شما بدان نیاز دارید ، یک مهارت عمومیبرای مدیریت و تسلط بر خویشتن است . تنها راهی که میتوان به این مهارت دست یافت ، تمرین است. وقتی شما قصد دارید عادت جدیدی را در خودتان پرورش دهید یا عادت بدی را از برنامه زندگی تان حذف کنید، باید رفتارهای مطلوب را تکرار کنید تا تبدیل به عادت شود.
اصل دوم:
موقعیت را تغییر دهید !
زمانی متوجه میشوید در برخی موقعیتها رفتار خاصی را انجام میدهید ، غالبا میتوانید آن موقعیت را تغییر داده و لذا باعث افزایش رفتار مطلوب (یا کاهش رفتار نامطلوب) شوید.
اگر میخواهید رفتار خود را افزایش دهید محرکهایی را که در هنگام بروز یک رفتار رخ میدهند ، حفظ کرده و یا آنها را افزایش دهید . برعکس وقتی میخواهید رفتاری را کم کنید ، آن محرک را باید حذف کنید.
اصل سوم:
خود را شرطی کنید!
برای این منظور چیزی را انتخاب میکنیم و با تکرار رفتار مطلوب به همراهی آن کم کم آن چیز را به یک نشانه موثر تبدیل میکنیم.مثلا یک میز را فقط به درس خواندن اختصاص میدهیم.پس از مدتی آن میز برایمان شرطی میشود و هر گاه روی آن میز درس میخوانیم ناخودآگاه به درس خواندن روی میآوریم.(باید بگم شرطی سازی یکی از عوامل بسیار قوی در مسیر یادگیری و موفقیت من بود،من یک مطلب جداگانه در مورد شرطی سازی منتشر کردم برای دسترسی به آن روی شرطی سازی کلیک کنید).
اصل چهارم:
خوشایندسازی و بدآیند سازی!
رفتارهای ما ، برای خوشایندی و بدآیندی دارند . میتوان رفتارهای مطلوب را با افزودن یا کاستن برخی چیزها خوشایند کرد.مثلا هنگام درس خواندن در کنار دست خود یک لیوان شربت و یا اندکی آجیل تقویت مغز و حافظه بگذاریم یا موسیقی آرامش بخش بگذاریم ، اینگونه درس خواندن شیرین تر میشود.
اصل پنجم:
به خودتان پاداش دهید.
به خاطر اینکه این هفته مرتب و طبق برنامه درس خوانده اید ، خودتان را یک شیر موز مهمان کنید و یا به خاطر اینکه طبق برنامه ورزش نکرده اید ، فیلم مورد علاقه تان را نگاه نکنید.
اصل ششم:
بهترین دفاع حمله است!
از رفتارهای کاملا برعکس استفاده کنید!در برابر بسیاری از رفتارها ، رفتارهای دیگری وجود دارند که با آنها در تضاد هستند . وقتی میخواهید رفتاری را کاهش دهید ، تعداد رفتارهای متضاد را افزایش دهید.
اصل هفتم:
ساده سازی و دشوار سازی!
منظور این است که اجرای رفتارهای مطلوب را ساده تر و اجرای رفتارهای نامطلوب را دشوارتر کنیم. مثلا تمامیمواد و وسایل مورد نیاز برای مطالعه را در یک جا جمع کنید برای حذف یا کاهش یک رفتار بهتر است تا حد امکان آن را دشوار کنید.
اصل هشتم:
از تعهد بیرونی و درونی استفاده کنید!
وقتی برنامه ریزی کردید ، آن را درقالب یک قرارداد (من تعهد میکنم که این برنامه را به مدت حداقل یک ماه اجرا کنم به صورت صریح و روشن نوشته و مکتوب کنید و سپس آن را امضا کنید)!
یادم میاد کوچیک تر که بودم ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩم، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍشتم ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ! ﻣﯽگفتم: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽ ﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩم، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪم، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎب!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩم، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍشتم ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ...
یه شب مهمون داشتیم، کفشها توی حیاط جفت شده بود، همشون مرتب بودن به جز یک کفش که پاشنههاش خوابونده شده بود.هرکس میخواست بیاد تو حیاط اون کفشها رو میپوشید.میدونی چرا؟ چون پاشنههاش خوابونده شده بود. یه کم که فکر کردم دیدم بعضی از ما آدمها مثل همین کفشهای پاشنه خوابونده هستیم.برامون مهم نیست کی سوارمون میشه.
زندگی شاید آن لبخندی است،که دریغش کردیم!روزی خانواده بسیار فقیری بودند شامل یک پدرومادر و دو فرزند پسر و یک دخترکه تمام نیازهای خود را از طریق یک گوسفند تهیه میکردند و ازطریق فروش شیرآن درآمد ناچیزی داشته که با آن رفع گشنگی میکردند وزندگی خود را به سختی میگذراندند. روزی یک فرد که وضع نامطلوب این خانواده را میبیند بسیار اندوهگین میشود و نزد پیامبر میرود و برای او موضوع را تعریف میکند و میگوید لطفا برای این خانواده دعایی کنید تا زندگیشان پربرکت شود وپیامبر هم دعا میکند"خدایا گوسفند این خانواده را بکش!!"مرد باتعجب باخود گفت من از پیامبر خواستم تا دعایی کند که زندگی آنها پربرکت شود اما او دعا کرد همین دارو نداری هم که دارند ازدست آنها برود بعد از این جریان مدتی گذشت وفرد دوباره سراغ آن خانواده رو گرفت،تا ببییند اوضاع زندگی انها چه جور پیش رفته است وقتی پرس وجو کرد متوجه شد که از وقتی که گوسفند اینخانواده مرد اعضا خانواده مجبوربه تامین امرارمعاش از راههای دیگر شدند که یکی از پسران به دامپرروی مشغول شد و یکی دربازار حجره دارد وپدرآنها بعد ازمدتی کار توانسته یک زمین بخرد و در آن کشاورزی کند و مادر و دخترهم به قالیبافی مشغول هستند و کسب درآمد میکنند و آن مرد یاد آن دعای پیامبرافتاد که دعا کرد خدایا گوسفنداین خانواده را بکش.
#سیاهنمایی/26 این مشکل توست، ربطی به ما ندارد!!پس از یک ساعت بفرمایید،بفرماییدهای بابام با دایم بلاخره وارد خانه شدیم.پس از یک احوال پرسی خویشاوندی،میرویم سر اصل مطلب و پسورد اینترنت را از دایی جویا میشویم ! دایی هم به رسم مهمان نوازی،فارغ از حجم محدود اینترنت پسورد خود را برایمان علنی کرد.
این سرآغاز حاکم شدن سکوت در مجلس خویشاوندی ما بود.یک سکوت عجیب مجلس را فرا میگیرد.ما نیش خند میزنیم و دایی هم با نیش خند جوابمان را میدهد.حرفی رد و بدل نمیشود و اگرهم باشد مربوط به فضای مجازی و این چیزهاست!ای وای برمن وقت شام است!دوباره تعرفات شروع شد؛سر شام اینقدراین تعارفات را کش دادند که قند تو دلمون آب شد!آخه من موندم،اگر ما اینقدر آدمهای تعارفی هستیم چرا موقع رانندگی و ترافیک همه چیز یادمان میرود؛یکه تازانی که بر خلاف حق تقدم مجال حرکت به دیگری نمیدهند! بعد از شام دوباره سکوت مجلس را فرا میگیرد.آخه مادربزرگ شما یک چیزی بگید! نخیر،انگار نه انگار؛امروزه فضای مجازی به نوجوانان و جوانان محدود نیست،بلکه حتی بزرگترها هم با خرید گوشیهای هوشمند،در مهمانیها حسابی مشغول تلفنهای همراهشان هستند.
روزگار هم،روزگاران قدیم،در سالهای نچندان دور وقتی خانمها کنار هم مینشستند و سبزی پاک میکردند،اینقدر این غیبت کردن را تو سرشان زدیم،که الان مادرم و زن دایی و بقیه اینترنتی غیبت میکنند!لااقل اون قدیما سبزی را دو- سه هفته یکبار پاک میکردند،الان گوشی از دستشان نمیافتد؛به دلیل استقبال بی سابقه خانمها از گزینه فروارد در ایران،طبق مصوبه جدید تلگرام خانمها در روز دو بار و آقایون چهارده بار میتوانند از گزینه فروارد استفاده کنند.
مدتی پس از شام زن دایم با دایم،سر اینکه چرا گوشیم از گوشی خواهرت مدل پایین تره بحث شان شد به حدی که تا مرز طلاق پیش رفت.من خودم آنقدر فهم شعور دارم که بقیه ماجرا را سانسور کنم.
مدتی بعد از این ماجرا صدای دلینگ دلینگ تلگرام پدرم به صدا درآمد.ما مفهوم خاصی از آن نفهمیدیم ولی منظور غیر مستقیم آن به این صورت بود"پشته پشته بلکه،موان خوشه شوکه" (مهمون یه شب خوبه)
پ.ن:این داستان رخ نداده است،ولی بر اساس واقعیت نوشته شده است.
ما با گنجی عظیم در درون خود بدنیا میآییم، گنجی بسیار عظیم .چنان عظیم که پایانی برای آن متصور نیست.اما در نهایت فقر زندگی میکنیم، زیرا هیچگاه درون وجودمان را نمیکاویم! و جاهای دیگر را جست و جو میکنیم.عجیب ترین نکته در مورد انسان این است که او همه جای دیگر را جست و جو میکند .آماده است تا به قله اورست برود .آماده است تا قدم در ماه بگذارد اما برای رفتن به درون خود آماده نیست.همین که میگویی «به درون خود برو »، گوشها کر میشوند.گنج در آنجاست، در درون تو .ما گنج را با خود حمل میکنیم اما همچنان گداییم .واقعیت تو در درون توست و تو همچنان بیرون را جست و جو میکنی .نخست باید درونت را جست و جو کنی .سپس اگر گنج را در آنجا نیافتی البته میتوانی کل دنیا را بگردی .اما این اتفاق هرگز نیفتاده .آنانی که به درون رفتهاند، همیشه با دست پر بازگشته اند.
نمایندگی زودپز فوتورا هاکینز هندیوقتی امروز صبح از خواب بیدار شدید، اول از همه چه کاری کردید؟ آیا زیر دوش پریدید،اینستاگرام یا تلگرامتان را چک کردید،یا دندانهایتان را مسواک زدید.اول بندهای کفش راستتان را بستید یا چپ را؟ در حالی که از درمیرفتید به بچههایتان(پدر مادرتان)چه گفتید؟ از چه راهی به سمت محل کارتان (مدرسه) رفتید؟
یه مبارزه با مامور های sable در حالت سخت!تعداد صفحات : 1